loading...
مکانی برای زندگی
fatemeh zahra بازدید : 1 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (6)

دورشو شیطان که روحم دیگر از تو خسته است

زین همه حرص و دروغ و شک و نارو خسته است

ان طرف استاده و براین بشر می خندی

چون که دانی جانشان بر جان تو وابسته است

می دوی سوی جهنم دیگران هم پشت تو

کس نمی داند که در پایان هم اوبازنده است

چشم و گوش و عشق و احساس و زبان و عاطفه

در اوان عمر تو سر رو به زیر اورده است

رسد از هرجا به گوش اوای لبیکت،حرام

هر که ان را نشنود جنات را یابنده است

لیک من آزرده ام از این وساوس وین فریب

چون که روح و قلب من قرآن را خواننده است

زین سبب مانوسم و دلباخته بر خالقم

و وجودم از وجود اوست که تابنده است

پس برو و دور شو از من تو ای موجود نحس

برکن این رخت و لباسی را که دین پوسانده است...


fatemeh zahra بازدید : 2 یکشنبه 31 فروردین 1393 نظرات (0)

گفتم خدایا تنهایم.

گفت بیش از من؟

گفتم خدایا از همه دلگیرم.

گفت حتی از من؟

گفتم خدایا دلم را ربودند.

گفت پیش ا من؟

گفتم خدایا دل بستم

گفت به غیر من؟

گفتم خدایا دوستت دارم

گفت بیش ازمن؟

گفتم خدایا چقدر دوری...

گفت تویا من؟

گفتم خدایا آنقدر نگو من

گفت من توام تو من....

تعداد صفحات : 2

درباره ما
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛ چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم ، چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ، دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد "می شود" و اگر نخواهد "نمی شود" به همین سادگی ... کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم فقط او را می خواندم و بس...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 155